بین »اصالت وجود« و »جعل وجود« چه فرقى است؟
 مرحوم آملى مى‏فرماید: مسئله اصالت وجود: با اصالت وجود در جعل مغایر است گر چه این دو بحث تلازم در صدق دارند زیرا کسى که به اصالت وجود قائل است، به مجعول بودن وجود نیز معتقد است و کسى که مى‏گوید مجعول بالاصاله وجود است، به اصالت وجود معتقد باشد، یعنى بگوید آن چه‏در خارج حقیقت دارد وجود است نه ماهیت ولى به اصالت جعل وجود عقیده نداشته باشد، چرا که اصلاً به جعل قایل نباشد بلکه بگوید عالَم بر حسب اتفاق موجود شده و جاعلى در کار نیست تا گفته شود فلان چیز جعل شده است، وجود یا ماهیت؟ نیز بحث اصالت وجود در مورد خدا هست چون عین وجود است ولى در مورد خدا جعل مطرح نمى‏باشد، چرا که جاعل ندارد، بلکه خالق مخلوقات است. (1)
استاد شهید مطهرى مى‏فرماید: این دو بحث در واقع ملازم و دست در گردن یکدیگر هستند و تفکیک این‏ها چندان صحیح نیست. به این معنى که این‏ها دو بحث است ولى یکى کافى است براى دیگرى مدعا یک مدعا نیست ولى یکى که ثابت شد کافى است که دیگرى هم اثبات بشود؛ یعنى ما اگر وجود را امرى حقیقى بدانیم چاره‏اى نداریم از این که بگوییم علت که معلول را ایجاد مى‏کند »وجود« به او مى‏دهد. ما وقتى مى‏گوییم علت معلول را افاضه مى‏کند یعنى علت حقیقت بخش معلول است. حقیقت چیست؟ وجود، پس وجود به او مى‏دهد. اما اگر گفتیم وجود یک معناى انتزاعى ذهنى است و ماهیت اصیل است و حقیقت شى‏ء همان ماهیت او است، معلوم است که علت هم همان ماهیت معلول را به او مى‏دهد. علت آن چیزى را مى‏دهد که واقعاً اصیل است. معنى ندارد که علت در عالم عین یک امر اعتبارى را بدهد. اعتبارى که مربوط به عالم ذهن است. بنابر این فرض اگر »الف« را علت بگیریم و »ب« را معلول، اگر »الف«، »ب« را مى‏دهد، ذات »ب« را مى‏دهد. وقتى که ذات »ب« را داد، وجود براى این »ب« انتزاع مى‏شود. (2)
پاورقى:
1 - محمد تقى آملى، درر الفوائد (شرح منظومه سبزوارى)، ج 1، ص 185.
2 - مرتضى مطهرى، شرح منظومه مبسوط، ج 2، ص 422.