راز خطا ناپذیرى علم حضورى چیست؟
با توجه به توضیحى که درباره علم حضورى و علم حصولى و فرق آنها داده شد معلوم مىشود که چرا علم به نفس و علم به حالات نفسانى و همچنین سایر علوم حضورى اساسا خطا ناپذیرند زیرا در این موارد خود واقعیت عینى مورد شهود قرار مىگیرد به خلاف موارد علم حصولى که صورتها و مفاهیم ذهنى نقش میانجى را ایفاء مىکنند و ممکن است مطابقت کامل با اشیاء و اشخاص خارجى نداشته باشند .
چه فرق اساسى بین انواع ادراکات انسان وجود دارد به طورى که بعضى از آنها خطا ناپذیر و غیر قابل تشکیک هستند و بعضى خطا بردار و قابل شک و تردید و چگونه باید این دو نوع را از یکدیگر تشخیص داد؟
بعضى از شناختها و ادراکات به هیچ وجه قابل شک و تردید نیست و حتى دلیلى که شکگرایان براى توجیه نظریه انحرافى خودشان مبنى بر انکار مطلق علم بیان کرده بودند متضمن و مستلزم چندین علم بود .
از سوى دیگر مىدانیم که همه شناختها و اعتقادات ما هم درست و مطابق با واقع نیست و حتى در بسیارى از موارد خودمان به خطا بودن بعضى از آنها پى مىبریم .
با توجه به این دو مطلب طبعا چنین سؤالى پیش مىآید که چه فرق اساسى بین انواع ادراکات انسان وجود دارد به طورى که بعضى از آنها خطا ناپذیر و غیر قابل تشکیک هستند و بعضى خطا بردار و قابل شک و تردید و چگونه باید این دو نوع را از یکدیگر تشخیص داد .
دکارت براى مبارزه با شک گرایى در مقام پىریزى فلسفه تزلزل ناپذیرى برآمد و سنگ بناى آنرا شک ناپذیرى خود شک قرار داد و حتى وجود من شک کننده و اندیشنده را نیز متفرع بر آن ساختسپس ملاک شک ناپذیرى آنرا وضوح و تمایز معرفى کرد و آنرا معیارى براى باز شناسى اندیشههاى درست از نادرست قرار داد و در صدد بر آمد که روش ریاضى را در فلسفه بکار گیرد و در واقع منطق جدیدى را ارائه دهد .
ما اکنون در مقام ارزیابى فلسفه دکارت و بررسى درجه موفقیت وى در کارى که به عهده گرفته بود نیستیم تنها این نکته را خاطر نشان مىکنیم که آغاز کردن از شک به عنوان نقطه شروعى براى جدال با شکگرایان موجه است ولى اگر کسى گمان کند که وجود هیچ چیزى به این اندازه روشن و یقینى نیست و حتى وجود خود شک کننده هم مىبایست از راه وجود شک معلوم شود صحیح نیست بلکه وجود من آگاه و اندیشنده دست کم به اندازه وجود شک که یکى از حالات او مىباشد روشن و غیر قابل تردید است .
همچنین وضوح و تمایز را نمىتوان معیار اصلى باز شناسى اندیشههاى درست از نادرست قرار داد زیرا علاوه بر اینکه خود این معیار به قدر کافى واضح و متمایز و غیر خالى از ابهام نیست و محک قاطع و تعیین کنندهاى به شمار نمىرود نمىتواند راز خطا ناپذیرى نوع خاصى از ادراکات را آشکار سازد البته سایر سخنان وى نیز جاى بحثهاى فراوانى دارد که در اینجا مجال بررسى آنها نیست .
اما شک ناپذیرى شک و شک کننده و چیزهاى دیگرى از این قبیل رازى دارد که براى پردهدارى از آن بایستى به بحث از بررسى انواع علم و ادراک مراجعه کنید.